میرزا یونس، معروف به میرزا کوچک، فرزند میرزا بزرگ در سال ۱۲۵۷هجری خورشیدی در شهر رشت، محلۀ استادسرا، در خانوادهای متوسط چشم به جهان گشود. وی سنین اوّل عمر را در مدرسۀ حاجی حسن واقع در صالح آباد شهر رشت و مدرسۀ جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. چندی هم در مدرسۀ محمودیهٔ تهران به همین منظور اقامت گزید. با این سطح تعلیم میتوانست یک امام جماعت یا یک مجتهد از کار درآید، امّا حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر داد و او را به راهی دیگر کشاند.
بنا به روایات، او مردی خوشهیکل، قویبنیه، زاغچشم و دارای سیمایی متبسم و بازوانی ورزیده بود. طرفداران او میگویند از نظر اجتماعی مردی با ادب، متواضع، خوشبرخورد، مؤمن به اصول اخلاقی، آدمی صریحاللهجه و طرفدار عدل و آزادی، حامی مظلومان و اهل ورزش بود و از مصرف مشروبات الکلی و دخانیات خودداری میکرد.
نهضت جنگل در بهار ۱۲۹۴خورشیدی به پایمردی میرزا کوچک جنگلی در جنگلهای غرب رشت (منطقۀ فومنات) جرقه زد و در خزان ۱۳۰۰خورشیدی با مرگ وی، یازدهم آذر همان سال، به خاموشی گرایید.
هفت سال عمر نهضت، مشهون از فراز و فرود، شکست و پیروزی و رنج و سرمستی بود. تمام تلاش میرزا و گروه یاران جنگلی او مبارزه علیه استعمار و استثمار، حصول به آزادی و استقلال، رهایی از و ظلم و اعتلا و ترقی ایران و مردم آن بوده است:
مبارزه با بیگانگان اشغالگر روس و انگلیس، قیام علیه حکام نالایق و بیگانهپرست، تاراندن خائنان داخلی و رفع فساد دربار قاجار، برای رسیدن به یک زندگی بهتر و شرافتمندانه. آرزوهای بزرگی که دستیافتنی نشد و جز برههای کوتاه، تداوم نیافت و ماندگار نشد.
در طول هفت سالی که نهضت مقاوم و فعال بود، هر سال حوادث مهمی رخ داد که نظری اجمالی بر خلاصۀ آن، عمق عظمت و کارآیی نهضت و فراگیری آن را در سراسر شمال و تأثیرآن را بر تمامی کشور نشان میدهد.
در سال ۱۲۹۷در جنگهای پراکندهای که به صورت چریکی در دل جنگلهای غرب گیلان (فومنات) رخ داد و نهضت هر بار پیروز شد. در یکی از همین جنگها مفاخرالملک، رییس نظمیۀ رشت و معاون حکمران کل گیلان کشته شد و این امر موجب شد تا شهرت و آوازۀ جنگلیها در سراسر ایران پیچید و اهداف آن به اطلاع همگان برسد و باعث جذب نیروهای جوان به دور آن گردد.
در سال ۱۲۹۸بر اثر دسایس سیاسی و نفاق و نفوذ عناصر فرصتطلب به درون نهضت، تفرقه در میان رهبران جنگل افتاد وموجب شد تا در مقابل پیشرفت قوای قزاق شکست بخورند و در عمق جنگلهای شرق گیلان عقب بنشینند. اما نهضت بار دیگر بعد از چند ماه تجدید قوا کرد و این بار قویتر از گذشته وارد عمل شد.
طی سال ۱۲۹۷در جنگهای بزرگ و درگیریهای پارتیزانی رودررو با روسها و انگلیسیها طرف شدند بخشهایی از خاک گیلان هدف بمبارانهایی هوایی قرار گرفت. و بسیاری از جوانان شیدایی به خاک و خون غلطیدند.
در سال ۱۲۹۹درهنگام جنگ جهانی اول و بروز مرامها و مکتبهای جدید سیاسی و انقلاب کمونیستی تا ورود ارتش سرخ به انزلی نهضت تغییر موضع داد و نخستین جمهوری در ایران را اعلام داشت. اما خیلی زود سلایق داخلی رهبران به مناقشات بیرونی تبدیل شد و رهبر ملیگرای جنگل از سوی رهبران آن کنار گذاشته شد و میرزا به حالت قهر از دوستان خود به جنگل بازگشت. فاجعۀ مهاجرت مردم رشت دو بار در فاصله کوتاه ضربۀ عظیمی بر پیکر گیلان زد.
در سال ۱۳۰۰جنگهای قوای قزاق به سرکردگی رضاخان و رهبران جمهوری سرخ گیلان منجربه شکست جنگل شد. پس از شکست کامل جنگل و فرار و تسلیم یاران خود، میرزا نیز به سوی خلخال عزیمت کرد که در بوران آذرماه در کوههای نزدیک به خلخال بر اثر سرما از پای درآمد و هنوز خونی در بدن داشت که سر به تیغ هموطنی داد که خود برای رهایی او از قید ظلم و جور قیام کرده بود. سر بریدۀ میرزا را به نمایش عمومی گذاردند.
نهضت جنگل ادامۀ راه ناقص مشروطه بود که میرزا و نهضت او تا اعلام جمهوری و صدور آن و اجرای یک رشته عملیات و اقدامات انجام دادند. اما شرایط سیاسی بینالمللی آن روز و توافقات قدرتهای جهانی با هم آن را با شکست مواجه کرد و کار او را نافرجام گذاشت.
*محمدتقی جکتاجی، صاحب امتیاز و مدیر مسئول "ماهنامه گیله وا" در شهر رشت.
* انتخاب از آرشیو جدیدآنلاین.
جمهوری گیلان نیز همچون دسری پیش از بلعیدن گام به گام ایران بود و در بیست و پنج سال بعد شاهد دست اندازی رسمی روس ها به آذربایجان و پیدایش فرقه دموکرات و یا بقول تاواریش ها دموکرات فرقه سی و علم کردن جمهوری مهاباد بودیم.
پیش از سرنگونی روسیه تزاری نیز صاحب منصبان ترک و آلمانی و اتریشی بسیار مایل به پشتیبانی از جریان جنگل بوده تا همچون غرب ایران و داستان کوچ گروهی از سیاست بازان به قصر شیرین و کرمانشاه و بعدها بغداد و استامبول، جبهه دومی برای دشمنان خود یعنی روسیه و بریتانیا ایجاد نمایند. ولی بریز و بپاش مارک های طلای آلمانی و لیره ترک در غرب ایران بسیار بیشتر از گیلان بود.
شاید بتوان پیش بینی نمود که پس از برقراری جمهوری گیلان و فتح تهران روس های سرخ بلشویک گام به گام میرزا کوچک خان و میهن پرستان واقعی را کنار زده تا به هدف خویش یعنی تبدیل ایران به ایرانستان دست یابند