وقتی میخواستم به رشت بروم دوستی سفارش کرد که حتما بازار ماهی فروشان را ببینم. آدرسش را گرفتم و در اولین فرصت رفتم آنجا. مرکز شهر رشت نزدیک میدان شهرداری، راستهای است که فقط ماهی میفروشند.
از دور صدای ماهی فروشان به گوش می رسید. ماهی سفید، ماهی آزاد، ماهی کفال، ماهی کپور، قزل آلا، ازون برون و ... ماهی دو هزار تومان، ماهی پنج هزار تومان، برای من این همه ماهی و این همه شلوغی در بازار، آن هم بازار ماهی فروشان، تازگی داشت.
در دهانه بازار زنیبلهای زیبایی در یک ردیف کنار هم چیده شده بودند. این زنبیلهای بزرگ پر بود از انواع ماهی که بعد از صید روزانه از استخرهای پرورش ماهی، رودخانهها و دریای خزر به بازار منتقل شده بود.
چند جا عدهای جمع شده بودند دور تعداد زیادی ماهی که روی سنگفرش ریخته بود. یک نفر در آن میان با صدای بلند و با لهجه شیرین گیلکی میگفت: هشت هزار تومان، هشت هزار و پانصد تومان، هشت هزار و نهصد تومان. بعد هم سه بار تکرار کرد و گفت فروخته شد.
یکی زنیبل آورد و همه ماهی ها را جمع کرد. بعد مقدار زیادی دیگر ماهی روی زمین ریخته شد و دوباره قیمت گذاری شروع شد.
محمد یکی از فروشندگان بازار برایم توضیح داد که این کار هر روزه است و صیادان ماهی های صید شده را به این بازار می آورند و اینجا به قول معروف "چوب می زنند" و آن را با بالاترین قیمتی که خریداران پیشنهاد می کنند می فروشند.
این خریداران در واقع ماهی را در بازار میخرند و به صورت خرده فروشی در مغازههای دیگر نقاط شهر به مشتریان عرضه میکنند.
بازار ماهی فروشان رشت یکی از دیدنیترین و زندهترین جاهایی است که به عمرم دیدهام. شور و حرارت عجیبی در راسته ماهی فروشان جریان داشت. بعضی ماهیها هنوز زنده بودند و در میان هم وول میخورند.
بعضی نیز روی پیشخوان مغازه کنار هم چیده شده بودند. برخی نیز به سقف آویزان بودند. ماهی شور و ماهی دودی از در و دیوار آویزان بود. تعدادشان گاه آنقدر زیاد بود که شیبه موزه بود تا مغازه ماهی فروشی.
گیلانیها ماهی شور و دودی را به عنوان چاشنی استفاده میکنند. در ظرفهایی نیز تخم ماهی یا "اشپل" شور گذاشته بودند. از تخم ماهی تازه کوکو درست میکنند که فوقالعاده لذیذ است و از "اشپل" یا تخم ماهی شور نیز به عنوان چاشنی غذا استفاده میکنند و معمولا جای ثابتی در سفره اکثر گیلانیها دارد.
در سراسر این راسته فقط ماهی بود و ماهی. در اندازهها و انواع مختلف. بوی ماهی فضا را پر کرده بود. از ماهی پرورشی گرفته تا ماهی رودخانه و دریا. برخی از فروشندگان نیز در حال تمیز کردن ماهی بودند.
در هیاهوی بازار گم شده بودم. همه دعوتم میکردند که از ماهیهایشان عکس بگیرم. یکی میگفت ببین خانم این ماهی هنوز زنده است. برخی با خوشرویی تمام درباره چگونگی نمک سود کردن ماهی میگفتند و برخی درباره نحوه طبخ آن.
ماهی فروشها بعد از فروش معمولا ماهیها را همانجا تمیز کرده و تحویل مشتری میدادند. با چنان تبحری پولکها را جدا و شکم ماهی را خالی میکردند که هر لحظه فکر میکردم همین حالاست که دستشان را ببرند. در فاصله چند دقیقه ماهیها را قطعه قطعه و تمیز شده تحویل مشتری میدادند.
برخی ماهیها نیز کوچکتر از بقیه بودند که گیلانیها به آن "کولی" میگویند و همانطور كامل سرخ میکنند.
بازار ماهی فروشان رشت و انزلی همیشه شلوغ و پرهیاهوست اما این روزها که زمان کمی تا عید نوروز مانده، شلوغتر از همیشه است. جا برای سوزن انداختن نیست.
* انتخاب از آرشیو جدیدآنلاین.
بعد گذشت 4 سال فردا ساعت 12 حرکت دارم به تهران، از آنجا هم رشت. نمی دونم چی جلو دیدگانم میاد آبادی یا نابودی.
دوست دارم تغییر ببینم، زیر ساخت های اساسی ببینم. نه اینکه بی فلسفه ورودی شهر را جلد زده باشند.