داریوش رجبیان
این جمله ای است که دیوید بلو در معرفی شاه عباس، فرمانروای بنام صفوی در سده های ۱۶ و ۱۷ میلادی به کار برده است. وی همچنین شاه عباس صفوی را جنگجوی توانایی می داند که با راندن نیروهای اشغالگر بیگانه، آبرو و افتخار ایرانیان را تجدید و تمامیت ارضی ایران را برقرار کرد.
کتاب "شاه عباس: شاه بی رحمی که حماسه ایرانیان شد" به قلم دیوید بلو، ایران شناس انگلیسی، از جامع ترین کتاب های موجود در باره این پادشاه ایران است. تعریف داستان زندگی شاه عباس از مرور پیشینه او و تاسیس طریقت عرفانی صفویه آغاز می شود.
مرشد کامل این طریقت شیخ صفی الدین (۱۲۵۲ تا ۱۳۳۴ میلادی)، پدرجد شاه عباس بود. به نوشته دیوید بلو، شیخ صفی الدین، یک کُرد پارسی گوی اهل اردبیل بود و بیشتر مریدان او ترکمن های آذربایجان بودند که بعدا با نام "قزلباش" شناخته شدند.
اما شماری از ایران شناسان با این توصیف دیوید بلو موافق نیستند و قزلباش ها را ترکمن نمی دانند و معتقدند قزلباش (سرخ سر) یک مفهوم قومی نیست، بلکه نام غُند یا مجموعه ای از گروه های قومی گوناگون، اعم از ترک و تاجیک (ایرانی) است که شاخه پیکارجوی جنبش تشیع را تشکیل می دادند. درست است که قوم های ترکمنی چون اوستاجلو، روملو، شاملو، افشار و قاجار از رکن های اصلی این نهاد بودند، اما در میان قزلباش ها ایرانیان غیر ترک زبان هم بودند که ترکمن ها آنها را "تاجیک" می نامیدند. تاجیک ها شامل نمایندگان قوم های تالش، زند، کرد، سیاه کوه و دیگر ایرانی زبانان می شدند.
دیوید بلو در کتابش عبارت قدیمی "ترک و تاجیک" را به وفور به کار برده است که در قرن های میانی یک عبارت معمول و رایج بود و منظور از "تاجیک" غالبا ایرانی یا غیر ترک بود. از این رو تعجب نخواهید کرد، اگر در کتاب دیوید بلو بخوانید که مادر شاه عباس یک تاجیک مازندرانی بود یا وزیران دربار اکثرا تاجیک بودند یا این که میان ترک های قزلباش و تاجیک های دربار ناسازگاری هایی بوده است.
قزلباش ها در دربار صفوی جایگاه رفیع و فراخی داشتند، چون با تکیه بر نیروی همین پیکارجویان شیعی بود که اسماعیل صفوی در سال ۱۵۰۱ میلادی نخست تبریز، سپس شهرهای دیگر ایران را فتح کرد و خود را "پادشاه ایران" نامید.
سیاست های به شدت سنی ستیزانه پادشاهان صفوی خشم و خصومت همسایگان سنی ایران، به ویژه ازبک های آسیای میانه و امپراتوری عثمانی را برانگیخت. در نتیجه شمال شرق، شمال غرب و غرب ایران بارها مورد ترک تازی ازبک ها و عثمانی ها واقع شد و پاره هایی وسیع از خاک ایران به دست بیگانگان افتاد. از سوی دیگر، درگیری های درونی میان امیران قزلباش، ایران را ویران کرده بود.
با جلوس خونین شاه عباس هفده ساله به تخت، اوضاع رفته رفته به کلی تغییر کرد: قدرت امیران قزلباش تا حد زیادی سلب شد، "علما" یا روحانیون شیعه و "غلامان" یا بردگان قفقازی به دو پایه اصلی دولت تبدیل شدند، با آشوبگران داخلی با خشونتی بی سابقه برخورد شد و با بیگانگان اشغالگر نخست مدارا شد و سپس پیکار آشتی ناپذیر، که به رانده شدن اشغالگران ترک و ازبک از خاک ایران انجامید.
شاه عباس توانست نه تنها تمامیت ارضی ایران را حفظ کند، بلکه بغداد و بحرین و جزیره هرمز و قندهار و ارمنستان و گرجستان را هم که از دست رفته بودند، دوباره به خاک ایران ملحق کند. جاده های ایران که در گذشته مأمن راهزنان بود، به امن ترین جاده های جهان تبدیل شد و این ادعایی است که سیاحان فرنگی دوران صفوی در گزارش هایشان آورده اند.
شاه عباس، نگاه غرب به ایران را نیز تغییر داد و به گفته دیوید بلو، پادشاه ایران همتا و همسنگ ملکه الیزابت اول انگلیس و فیلیپ دوم اسپانیا محسوب می شد. دیوید بلو به نقل از ژان تاورنیه، یک بازرگان فرانسوی که سه سال پس از مرگ شاه عباس وارد ایران شده بود، می نویسد: "ایران در قاره آسیا جایگاه فرانسه در اروپا را دارد." تاورنیه معتقد بود که دربار صفوی فرهیخته ترین دربار موجود در خاورزمین است.
آوازۀ دودمان صفوی به حدی جهانگیر شده بود که واژۀ "صوفی" (Sophie)، برآمده از نام پدرجد عباس، در زبان انگليسی جایگزین واژه "شاه" به معنای فرمانروای ایران شد و شکسپیر در پاره هایی از آثار ماندگارش این واژه را به کار گرفته است.
شهرت دربار صفوی ماجراجویان غربی بسیاری را به ایران جذب می کرد. شماری از آنها، به مانند برادران انتونی و رابرت شرلی انگلیسی در دربارهای اروپا از شاه عباس نمایندگی می کردند و رابرت شرلی در همه دیدارهای رسمی با مقامات فرنگی جامه ایرانی به تن و دستار ایرانی به سر داشت. دیوید بلو در کتابش از سفرنامه سر انتونی شرلی در باره ایران به وفور استفاده کرده است. در میان دیگر سفرنامه های ارزشمند مورد کاربرد دیوید بلو عنوان کتاب های گارسیا فیگوئروآ (Figueroa)، دیپلمات ارشد اسپانیایی و توماس هربرت، تاریخ نگار انگلیسی را می توان دید.
هربرت همان نویسنده ای است که نخستین هیئت سیاسی انگلیسی را که به سفارت می رفت، همراهی کرد و مشاهداتش را در کتابی زیر عنوان "گشت و گذار در ایران. ۱۶۲۷-۲۹" منتشر کرد. فیگوئروآ نخستین فرنگی ای است که یکی بودن تخت جمشید و پرسپولیس را ثابت کرد، چون تفاوت نام های پارسی و فرنگی پایتخت ایران هخامنشی این حقیقت را پنهان داشته بود.
اما مأموریت فیگوئروآ چیزی دیگر بود؛ وی تلاش می کرد میان شاه عباس و شاهان اروپا ائتلافی علیه امپراتوری عثمانی پدید آورد و حمایت پادشاه ایران از مسیحیان مقیم این کشور را جلب کند.
شاه عباس هم به ایجاد ائتلاف علیه ترک های عثمانی بسیار علاقه مند بود و بدین منظور در حضور فرستادگان فرنگی چنین وانمود می کرد که در شرف رو آوردن به کیش مسیحیت است. اروپایی ها این شگرد دیپلماتیک شاه عباس را جدی گرفته بودند و می پنداشتند که هر آن ممکن است فرمانروای ایران به سلک مسیحیان بگرود.
اما بی وفایی شهریاران فرنگی به تعهدشان مبنی بر همدستی در حمله به امپراتوری عثمانی باعث شد که شاه عباس از میزان تسامح مذهبی اش بکاهد و مسیحیان کشورش را برای مدتی در مضیقه قرار دهد. ولی ارمنی ها که عنصر کلیدی در تجارت ابریشم ایران به شمار می آمدند، معمولا مورد مرحمت شاه عباس قرار داشتند و برایشان محله ها و شهرک های ویژه مرفهی ساخته شد.
دیوید بلو در این کتابش افزون بر مرور رویدادهای زندگی شاه عباس به بررسی شخصیت و توانایی های او نیز پرداخته و در فرگردهایی جداگانه شاه عباس را در مقام بازرگان، هنرپژوه و هنرمند و معمار و شهرساز سنجیده است. دیوید بلو می نویسد که شخصیت شاه عباس بسیار پیچیده و هزارچهره بود و شامل ویژگی های متناقضی می شد که از او فرمانروایی سازنده و گاه سوزنده ساخته بود.
درک نادرست برخی از عبارات و واژه های پارسی و عربی از معدود لغزش های کتاب دیوید بلو است. برای نمونه، در این کتاب، بحار الانوار مجلسی "بهار نور ها" معنی شده و به نقل از جان فرایر، پزشک شرکت هند شرقی در دوران صفوی، واژه "شاباش" پارسی که کوتاه شده "شادباش" است، مخفف "شاه عباس" تعبیر شده است.
اما این لغزش های جزئی از ارزش کتاب دیوید بلو و پژوهش موشکافانه او در زندگی و کارنامه شاه عباس نمی کاهد. موضوع یکی از تحقیقات جالب او در این کتاب اتحاد میان تخت و منبر در عهد صفوی است که به باور نویسنده، زمینه ساز پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بود.
دیوید بلو همچنین تلاش کرده است جغرافیای زندگی شاه عباس را فرا بگیرد و شهرهایی را که به گونه ای با زندگی او گره خورده اند، تصویر کند. شمار آن شهرها هم اندک نیست: شاه عباس در هرات به دنیا آمد، در قزوین به تخت نشست، در اصفهان به شکوفایی رسید، در مازندران شهرهای فرح آباد و اشرف را بنا نهاد، در سن پنجاه و هفت سالگی در اشرف درگذشت و در حوالی کاشان به خاک سپرده شد.
کتاب "شاه عباس: شاه بی رحمی که حماسه ایرانیان شد" گزارش کاملی است از پنجاه و هفت سال زندگی و چهل سال سلطنت این چهره تاریخی ایران و پیامدهای حکومت او.
David Blow
Shah Abbas: The Ruthless King Who Became an Iranian Legend
I.B. Tauris
London – New York
2009