Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
پاموک در موزۀ معصومیت
لاله یزدی

صحبت‌های اورهان پاموک در مورد داستان موزه معصومیت در شهر اوترخت هنلد
"اگر می‌خواهید بدانید در دل و ذهن و زبان مردمِ نه تنها ترکیه، بلکه همۀ جهان چه می‌گذرد، کارهای اورهان پاموک را بخوانید." اگر این جمله را مارگارت اتوود، پیش از این که اورهان پاموک جایزۀ نوبل را ببرد، به زبان آورده بود، ممکن بود آن را اغراق بدانیم.

همان زمانی که پاموک، دو سه سالی پیش از بردن جایزۀ نوبل به خاطر ترجمۀ یکی دو تا از اولین رمان‌هایش و به دعوت نشر ققنوس - ناشر آثار پاموک در آن زمان - برای حضور در نمایشگاه بین‌المللی کتاب به ایران آمده بود، روزنامه‌های ایرانی با او مصاحبه کرده بودند و شاید پاموک هنوز آن قدر اهل مدارا نشده بود که خاطرۀ خوشی از خودش برای روزنامه‌نگاران ایرانی‌ به جا بگذارد. به‌خصوص این که هنوز مدتی از رفتنش از ایران نگذشته بود که در گاردین مطلبی دربارۀ سفرش به تهران منتشر کرد و پنبۀ خیلی چیزها، ازجمله رانندگی در ایران را زد.

اما شک کردن در بارۀ این اظهار نظر دیگر کمی دیر است. حالا چند سالی است که پاموک نوبل را برده است، اظهار نظرهای سیاسی و ادبی‌اش با حروف درشت تیتر روزنامه‌های معتبر همه جای جهان می‌شود؛ ناشرهای همه جای دنیا برای چاپ کتاب‌هایش صف بسته‌اند؛ مدت‌هاست بسیاری از دانشگاه‌های معتبر دنیا برای دعوت از این نویسندۀ ترک مسابقه گذاشته‌اند و پاموک هم از این فرصت‌های مطالعاتی برای نوشتن رمان‌های چندصدصفحه‌ای استفاده می‌کند. "موزۀ معصومیت"، آخرینِ رمانِ ۷۲۰صفحه‌ای پاموک، حالا در همه جای دنیا منتشر شده؛ در نیویورک جشن مفصلی برای کتاب گرفته‌اند و از کتاب رونمایی کرده‌اند. و نه تنها احدی هم پیدا نمی‌شود که بگوید ۷۲۰ صفحه رمان طولانی است، بلکه منتقدان معتقدند پاموک از تک‌تک جملات برای پیشبرد داستان استفادۀ لازم را کرده است.

"موزۀ معصومیت" داستان زندگی مردی به نام کمال است، از خانواده‌ای ثروتمند و ساکن استانبول در سال‌های ۱۹۷۵ تا به امروز و حکایت عشق این مرد به دختری به نام فسون. کمال روزی برای خرید هدیه‌ای برای نامزدش به فروشگاهی می‌رود که فسون در آن فروشندگی می‌کند. فسونِ زیبارو، که از قضا آشنای دور کمال از کار درمی‌آید، مدل لباس زیر هم هست و همین باعث می‌شود که کمال به عنوان یک دختر امروزی، که میان جامعۀ سنتی می‌خواهد گلیم خود را از آب بیرون بکشد، بیشتر برای او احترام قائل شود. کمال فریفتۀ فسون می‌شود، اما مدتی بعد فسون ناپدید می‌شود و وقتی کمال او را پیدا می‌کند که او دیگر صاحب زندگی زناشویی است و دست کمال از او کوتاه است.

کمال به مدت ۸ سال مرتب به دیدن فسون و خانواده‌اش می‌رود، اما نه تنها هیچ کاری از دستش برنمی‌آید، بلکه تحت‌ تأثیر رفتار خوب شوهر فسون، که جوانی دوست‌داشتنی است، و پدر فسون، کم‌ترین نشانه‌ای از علاقه‌اش بروز نمی‌دهد و برای این که آبی بر آتش درونش بریزد، تنها کاری که از دستش برمی‌آید این است که اشیایی از خانۀ فسون را که دست معشوقش‌ آنها را لمس کرده با خودش به خانه بیاورد و از این اشیا برای خودش موزه‌ای بسازد و این‌طوری یاد معشوق را در خانه‌اش گرم نگه دارد.

پاموک بدین ترتیب در کنار بحران هویتِ کمال به بحران هویت ترک‌ها می‌پردازد؛ این که در گذر از سنت به مدرنیته با چه مشکلاتی دست به گریبانند و در این راه مجبور به قربانی کردن چه چیزهایی هستند.

اتوود معتقد است، آن چه پاموک به ما، یعنی خوانندگانش داده، همان چیزی است که از یک نویسنده در بهترین حالت انتظار داریم: حقیقت، حقیقتِ زندگی در یک مکان و یک زمان خاص. شاید رمز موفقیت پاموک هم در همین باشد: روایت حقیقتِ زندگی در کشورش، بدون هیچ ملاحظه، سانسور یا رودربایستی. آن جا که از کشتار ارمنی‌ها به دست ترک‌ها می‌گوید، وقتی به تلاشِ بی‌وقفۀ کشورش برای پیوستن به اتحادیۀ اروپا می‌پردازد یا حتا آن جا که موزه‌ای از اشیاءِ دورۀ معصومیتش را در موزه‌ای به همین نام در استانبول در معرض دید عموم قرار می‌دهد. شبیه همان اشیاءِ موزۀ معصومیتِ کمال، قهرمان تازه‌ترین رمانش که هر وقت می‌خواهد به فسون، دلبندش، فکر کند با حسرت و درد به آنها نگاه می‌کند.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- فرامرز، 2010/01/28
مقالهٔ ارهان پاموک را دربارهٔ رانندگی در ایران خواندم. نمیدانم چرا شما از آن تعبیر به «پنبه زدن» کرده بودید و گویا خاطرتان را آزرده بوده است. به نظر من که مقالهٔ خوب و جالبی است و هیچ لحن زننده و آزارنده ای ندارد.

Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.